• وبلاگ : در راه
  • يادداشت : نوجواني (قسمت ششم)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    حضرت جواد فرمود چرا گريه ميكني اكنون كه مرا كشتي گريه تو سودي نداردوبدان بجرم همين خيانتي كه كردي چنان بتنگدستي و فقر مبتلا شوي كه هر چند براي فرار ان كوشش كني بجائي نرسي وبدردي مبتلا شوي كه علا ج نداشته باشد
    پاسخ

    آخر مقدمه اي توضيحي سلام و عليکي!ترس برم داشت يک لحظه فکر کردم نکند حضرت جواد عليه السلام را من کشته ام. هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد پدرم! برادرم! شهرام خان گل!